تجارب مرمت شهری جهان
قسمت سوم – آمریکا
آغاز امر مرمت در آمریکا به اواسط قرن ۱۹ برمیگردد که چند اقدام پراکنده برای حفظ بناهای تاریخی رخ داد، برخی ویژگیهای اقدامات این دوره عبارتند از:
- حضور داوطلبانه شهروندان و بخش خصوصی
- تقدم جنبه تاریخی بر معماری.
در آغاز قرن ۲۰ با رخ دادن دو رویداد مهم، مرمت به شکل امروزین آن درآمد:
- با حفظ مستعمره نشین ویلیامز بورگ مرمت روستایی در دستور کار قرار گرفت، که کار مرمت را به بافتهای بومی کشانید، به گونهای که باز دید کننده قادر به مشاهده و درک زندگی دوران گذشته بشود.
- حضور دولت فدرال در جنبش حفاظت که نگهداری ابنیه را بر عمدهی دولت و پلیس محلی گذارد.
در دههی ۱۹۳۰ مرمت ابنیه در مقیاس ملی مورد توجه قرار گرفت و در دههی ۱۹۴۰، پس از جنگ جهانی دوم «تراست ملی» پایه گذاری شد که براساس یک الگوی انگلیسی، ۲ هدف را مطرح کرد: ۱) نظارت بر ابنیهی منفرد ۲) تسهیل مشارکت عمومی
در سال ۱۹۶۶، قانون ملی حفاظت از آثار تاریخی تصویب شد که طی آن علاوه بر املاک، مجموعهها و بافتها نیز به ثبت میرسیدند.
در دهههای ۷۰-۱۹۶۰ عکس العملهای گسترده در مقابل تخریب شهرها و گسترش یافت که با رشد جنبش واحد همسایگی همراه بود و نقشی مهم در فعال کردن افراد و جوامع محلی در حفاظت از هستهی تاریخی شهرها داشت.
در دههی ۱۹۸۰، رشد جنبش زیست محیطی سبب افزایش ضوابط زیست محیطی در طرحهای مرمتی گردید.
در سال ۱۹۷۶ قانون برگشت یارانههای مالیاتی با هدف ایجاد اشتغال و افزایش درآمد محلی تصویب گردید.
از لحاظ تاریخی میتوان روند حفاظت و مرمت شهرهای امریکایی را در ۵ دورهی زمانی ارائه کرد:
۱) پاکسازی محلات فرسوده و نامطلوب (۱۹۵۳-۱۹۴۵)
در این دوره نیاز به فضای مسکونی و زمین برای توسعههای جدید مسکونی افزایش یافت و مناطق توسعه یافتهی پیرامون خواستار پیوستن به شهر کشته بودند و از طرفی مرکز شهرها نیز دچار فرسودگی کالبدی شده بودند در این دوران قانون مسکن ۱۹۴۹ با هدف تامین مسکن کافی برای خانوارهای کم درآمد و پاکسازی محلات فرسوده، تدوین گردید.
۲) گسترش روند پاکسازی برای ایجاد مسکن اجتماعی و متناسب با نرخ بازار (۱۹۶۳-۱۹۵۴)
در این دوره گسترش و بسط شهرها متوقف گردید و طبق تحقیقات، زاغهها و مناطق فرسوده در حال گسترش بود و به این ترتیب طرح برنامهی نوسازی و بازنگری در قانون ۱۹۴۹ در برنامه قرار گرفت. که به این موارد توجه نشان داد:
- بالا بردن سهم بخش خصوصی در نوسازی با تاکید بر بهسازی شالودههای موجود.
- بالا بردن میزان مسئولیت شهروندان
- توسعهی مجدد شهر از درون
طبق این قانون توسعه مجدد شهری به نوسازی شهری مبدل شد و تمهیدات مهم آن عبارت بودند از:
- نوسازی شهری ¬ پاکسازی و آماده سازی زمین + مرمت محدودههای فرسوده
- ارائهی برنامههای اجرایی توسط دست اندر کاران محلی
- برنامههای تضمین رهن ویژه برای ساخت و سازهای مسکونی
- هماهنگ کردن امتیازات و کمکهای دولت فدرال برای برنامهریزی
- کمک هزینههای ملی
- تاکید بر مسکونی بودن نواحی نوسازی شده ¬ تقویت جو شهری و زندگی اجتماعی
- خدمات نوسازی شهری
- ساخت مسکن ارزان قیمت استیجاری¬ برای کسانی که در اثر طرحهای نوسازی جابه جایی شوند.
از سال ۱۹۴۹ به بعد، دو روش برای تاسیس مسکن مناسب و بهسازی و … مطرح شد:
- اقدامات بازار آزاد و بخش خصوصی
- برنامه نوسازی و توسعه مجدد دولت فدرال
این تجربیات یکی از جنجال بر انگیزترین تجربیات مرمتی جهان بوده است.
۳) توجه ملی به تغییرات اجتماعی و جنبش واحدهای همسایگی (۱۹۷۴-۱۹۶۴)
این دوره با تخریب گستردهی محلات مراکزشهر همراه بود و جنبش حقوق مدنی توجه مردم را به این تخریبها جلب کرد. و نهایتاً میزان مشارکتهای محلی گستردهتر شده و آثار نامطلوب کاهش یافت و احداث شهرکهای مسکونی غیر انتفاعی در دستور کار قرار گرفت.
از اواخر دههی ۱۹۶۰، «باهمستآنهای توسعهی محلی» شکل گرفت که هدف از تاسیسات نوسازی و توسعه مجدد واحدهای همسایگی و تامین مسکن متناسب با درآمد خانوار بود. بیشترین توجه به حداکثر رساندن سود اجتماعی و نه سود اقتصادی بود و به این ترتیب محلات و واحدهای همسایگی از قدرت سیاسی بیشتری برخوردار شدند.
این دوره با ۲ ویژگی اصلی تعریف میشود:
- نوسازی شهری
- ایگزینی ارتباطات مستقیم با ارتباطات غیر مستقیم. به جای (دولت فدرال- شهر)، (دولت فدرال- ایالت) را داریم.
۴) نوسازی و توسعه مجدد نواحی تجاری مرکز شهر (۱۹۸۳-۱۹۷۵)
در این دوره توانایی دولت فدرال برای مواجهه با مشکلات هستهی مرکزی شهرها مورد سوال قرار گرفت. وبه جای نوسازی و توسعهی مجدد شهرها در مقیاس بزرگ، حفاظت و بهسازی واحدهای مسکونی مورد توجه قرار گرفت. در این میان فقدان سرمایه گذاریهای تجاری در هستهی مرکزی شهر کاملاً مشهود بود و نواحی مرکزی شهر جذابیت خود را برای فعالیتهای تجاری از دست داده بودند. که در این طرحها، در نواحی تجاری مراکز شهرها، ساختارهای اداری و مراکز خرید و هتل و … ایجاد شد، گر چه این طرحها شکستهایی هم داشتند، ا ما میزان کامیابی آنها چشمیگر بود.
۵) عقب نشینی دولت فدرال از شهرها (۱۹۸۵)
در این دوره اقدامات نوسازی شهرها بیشتر به سمت زمینههای محلی گرایش داشتهاند و بیشتر متکی بر سرمایههای بخش خصوصی بودهاند اما این اقدامات عواقب منفی نیز داشته است. مثل منزوی شدن تهیدستان، جدایی اقتصادی اجتماعی، افزایش بزهکاری و ازهم گیسختگی خانوارها. بنابراین دولت فدرال سیاست کمک به افراد به ازای کمک به طرحهای شهری را بیش گرفت، به این معنا که استفاده کنندگان از کمکهای دولت فدرال در قبال تخریب هر واحد مسکونی، باید واحد جدیدی میساختند.
امروزه طرحهایی مورد توجه قرار گرفتهاند که به اسکان ساکنان واحدهای همسایگی یاری رسانده و ضد تخریب باشند و سبب شکل گیری محلاتی سرزنده در شهر گردند.
باید توجه داشت که در این دوره بخش خصوصی و دولتی هم زمان سرمایه گذاری کردهاند بخش خصوصی به نیازهای طبقات متوسط و مرفه توجه داشته و گروههای مشارکتی و غیر انتقاعی نیز به نیازهای خانوارهای کم درآمد توجه داشتند.
در این روند قانون نوسازی جامعهی امریکایی به تصویب رسید که نوسازی اخلاقی و باز زنده سازی اقتصادی مناطق شهری را در نظر گرفت. که از مهمترین اهداف آن ایجاد شغل، کمک به تهیدستان و افزایش مالکیت مسکن و … بود. و در چهار مبحث اساسی مطرح گردیده بود.
مشاهده ویدئوی فاجعه نوسازی شهری در محلات نیویورک
مباحث آموزشی شهرسازی | کارشناسی ارشد شهرسازی | برنامه ریزی شهری | طراحی شهری
منبع: کتاب مجموعه مباحث مشترک برنامه ریزی و طراحی شهری کیمیا فکر بزرگ
انتشار مطلب ”تجارب جهانی مرمت شهری” با ذکر منبع بلامانع است.
دیدگاهتان را بنویسید