مفهوم زیبایی شناختی در معماری
در معماری به عکس نقاشی زیبایی شناختی تنها عاملی نیست که باید مورد توجه قرار گیرد بلکه یک معمار باید اجبارها و محدودیت های زیادی را نیز در نظر داشته باشد مثل ساختار مقاومت مصالح، قابلیت استفاده، مسائل مالی و… . البته علیرغم این اجبارها همواره آن قدر آزادی باقی می ماند که شخصیت کسی که خالق ساختمان بوده است خود را نشان بدهد و مخلوق او علیرغم تمام اجبارهای فنی می تواند یک اثر حقیقی و اصیل هنری باشد.
لغت زیبایی شناختی (استتیک) در اصل یونانی است و به معنی ادراک است. علم زیبایی شناختی به معنی وسیع کلمه به بررسی و روش های احساسی محیط و موقعیت فرد در داخل آن می پردازد. از قرن ۱۸ مفهوم زیبایی بیشتر جنبه روان شناسانه به خود گرفت. پیتراسمیت معتقد به سه سطح برای ارزش های زیباییشناختی است.
تغییرات در زیبایی شناسی بر اساس بافتی خاص انجام می شود که قابل قیاس با تغییرات آب در اقیانوس هاست در این قیاس امواج ریزسطحی و نمایانگر مد هستند و امواج بزرگتری که حمل کننده امواج بالایی هستند نمایانگر سبک ها در دوره های مختلف فرهنگی و در زیر تمامی این امواج ارزش های بنیادی زیباشناختی هستند که به آرامش در تغییر هستند. بیشترین تغییر در سطح مد انجام میشود. در فاصله های کوتاه زمانی چیزی جای چیزهای قبلی را می گیرد و باعث تغییر سلیقه نیز می گردد.
زیبایی
بر اساس نظریه اطلاعات یک پیام زمانی زیبایی را القاء می کند که پرت اطلاعاتی کافی داشته باشد. باید مقدار پرت اطلاعاتی آنقدر باشد که میزان بداعت آن، یعنی محتوای زیباشناختی آن، از حداکثر دریافت ذهنی یعنی ۱۶ بیت در ثانیه کمی بیشتر باشد. از این طریق گیرنده مجبور به تشکیل طرح واره است و به این ترتیب ذهن اجباراً خود را معطوف به ادراک بالاتری می کند. ارضای حس زیبایی شناسی، لااقل تا حدی، زمانی به دست می آید که ذهن در مجموعه ای از تحریکات ظاهراً غیرمنظم و مغشوش موفق به کشف یک نظم نسبی گردد.
تغییرات مفهوم زیبایی در طول زمان
افلاطون معتقد به وجود دو نوع زیبایی بود. زیبایی طبیعت و موجودات زنده و نیز زیبایی هندسه او معتقد بود که زیبایی طبیعت نسبی است درحالیکه زیبایی هندسی یا ساخته دست بشر مطلق است. ارسطو به زیبایی حس عینی بخشید. ویتروویوس معتقد بود در بنا کردن بایستی به استحکام مفید بودن و ظرافت توجه شود. زیبایی به همراه ایستایی و کارایی یکی از سه عامل نقش دهنده در معماری است. ساختمان زمانی زیباست که نمایی مطبوع و خوش آیند داشته باشد و تقارن اجزاء آن به درستی حساب شده باشد. منظور ویتروویوس از تقارن چیزی است که ما امروز تناسب می گوییم. پلوتین نیز معتقد است زیبایی به عکس آنچه که افلاطون گفته است فقط قابل تجربه معنوی است و سرچشمه آن روح است. اگوستینوس زیبایی را در اعداد می دانست. آلبرتی زیبایی را در نوعی هماهنگی و همخوانی بین اجزاء می دانست که به وحدت منجر شود. پالادیو نیز نظرش را بر بنیان ویتروویوس گذاشته بود و نیز از آلبرتی نیز تأثیر گرفته بود و سرچشمه زیبایی را در وجود فرمهای قشنگی می دانست که در هماهنگی با فرم یکی قرار دارند هماهنگی موجود بین اجزاء از طرفی و اجزاء کامل از طرف دیگر باعث می گردد که ساختمان چون پیکری واحد و کامل به نظر بیاید. برای پالادیو زیبایی مفهومی ذهنی نداشت بلکه تنها عینیتی بود که در ارتباط با معماری قابل تجربه بود.
در قرن ۱۸ مفهوم زیبایی بار دیگر ذهنیت یافت و مفاهیمی نظیر احساس، سلیقه و ادراک بار دیگر در ارتباط با زیبایی به کار گرفته شد. کانت بر این اعتقاد بود که این تنها سلیقه است که زیبا را از نازیبا مشخص می کند. هگل با تکیه بر نظریات افلاطون و کانت قائل به دو نوع زیبایی است. زیبایی طبیعی و زیبایی هنری که او دومی را برتر از اولی میدانست. به نظر هگل ادراک زیبایی هندسی آموختنی است که آن را سلیقه نامید. فلسفه زیباییشناختی هگل نیز مثل افلاطون بر بنیان ثنویت زیبایی طبیعی و هنری است. اگرچه الفاظ کمی تغییر کرده اند و زیبایی هندسی افلاطون را هگل زیبایی هنری و لوکوربوزیه زیباشناختی مهندسی می نامند، اما مفهوم و محتوای آنها همچنان به جای مانده اند. فرانک لویدرایت مفهوم زیبایی را در معماری ارگانیک از طبیعت می گیرد متوواگنر معتقد بود که چیزی غیرعملی نمی تواند زیبا باشد. آدولوف لوس هم نظری مشابه داشت و معتقد بود چیزی که عملی نباشد زیبا نیست. و نیز در نظر او هدفی که انسان به سوی آن می رود این است که زیبایی را در فرم جستجو کند و آن را از تزئینات مبرا کند.
احساس زیبایی
پیتراسمیت معتقد به سه نظام زیبایی شناختی است:
نظام اول زیبایی شناختی: نظامی است بر اساس تعادل و هماهنگی
نظام دوم زیبایی شناختی: پیامهای پیچیده را نمیتوان مستقیماً درک کرد در این مورد باید طرح واره تشکیل داد.
نظام سوم زیبایی شناختی: بخشی از قسمت های مغز میتواند بدون مراجعه به شعور در مقابل تحریکات خارجی عکسالعمل نشان دهد.
برای احساس زیبایی کردن بایستی اجزاء بسیار زیادی را در کنار دید که این اجزا به علت پیچیدگی آشفته ای که دارند از نظر عقلی نظام پذیر نیستند و تنها قابل احساس اند. عوامل مؤثری که به طور خاص بر فرآیند احساس زیبایی اثر می گذارند عبارتاند از:
الف) دانستن زمینه تاریخی و علل وجودی یک بنا می تواند مؤثر باشد.
ب) بسیاری از بناهای قدیمی که به لحاظ فرم ظاهری و نیز به لحاظ تاریخی در حد متوسطی هستند به نظر زیبا می آیند زیرا نمادی از ماندگاری هستند.
ج) بافت شخصیتی انسان میتواند روی این احساس تأثیر گذارد.
گروهی که برون گرا و ناپایدار هستند بیشتر خواستار تحرک و جسارت هستند و بر ایشان عملکرد مهم ترین نقش را دارد و در مقابل افرادی که شخصیت درون گرا و پایدار دارند خواستار نظمی قابلرؤیت و خاص میباشند.
د) یکی از مهمترین عوامل روانی- اجتماعی که بر احساس زیبایی اثرگذار است مدل فرهنگی حاکم است.
تئودور آدورنو معتقد است که رکن اصلی زیبایی شناختی ذهنی است. احساس زیبایی شناختی تابع مسائل ذهنی است. البته نظرات مخالفی در این زمینه نیز وجود دارد. به عنوان مثال لاپیدوس معتقد است که وظیفه معمار بالا بردن سطح سلیقه مردم نیست، بلکه وظیفه معمار ساختن چیزهایی است که همین مردم متوسط خواستار آن اند.
از دیدگاه نظریه اطلاعات بازاری تلقی کردن به معنی نقصان اطلاعات زیباشناختی است و این می تواند نتیجه تکرارهای مکرر با تقلیدهای مداوم باشد به این ترتیب براعت دچار نقصان می شود و نتیجه این است که در نهایت پرت اطلاعاتی زیاد شده و اثر فاقد جذابیت خواهد شد.
اندازه گیری زیبایی
جرج دیوید بیرکهوف ریاضی دان آمریکایی اندازه زیباشناسی (M) را حاصل قسمت نظم (Q) بر پیچیدگی (C) دانست.
سپس بر این اساس یک شیء وقتی خیلی زیباست که با کمترین علامات ممکن بیشترین نظم ممکن را عرضه کند. اما بایستی توجه داشت که این به این معنی نیست که یک سوژه هر چه منظمتر باشد زیباتر است.
وی کوزین در این مورد توضیح می دهد: زیبایی را نمی توان تنها از طریقی نظم و قاعده به دست آورد بلکه زیبایی نتیجه دو صفت متضاد است که هر دو نیز به یک اندازه ضروری هستند وحدت و تنوع.
البته فرمول بیرکهوف تنها در قسمت های خاصی قابل استفاده است و نمی توان آن را به عنوان پایه ای برای یک نظریه کامل و شامل در ادراک زیبایی شناسی کافی دانست در این فرمول امکان دخالت دادن عواملی از قبیل نور و حرکت و همچنین زمینه روانی- اجتماعی وجود ندارد.
لوئی کان معتقد است معنی نظم نباید همیشه زیبایی ای باشد که بر اساس تناسب های مختلف ساخته شود. زیبایی را بایستی دست چین کرد. لویی کان نظر خودش را با مفهوم زیبایی از نظر توماس فون آکوین قیاس می کند که برای تعیین زیبایی قائل به ۴ عامل اصلی برای قضاوت است. وحدت، کمال، تناسب و وضوح. او معتقد است اجزاء علائم یک پیام هستند و نظر حاکم بین آنها باعث می شود که به صورت یک کلیت مطرح شوند.
مباحث آموزشی شهرسازی | کارشناسی ارشد شهرسازی | طراحی شهری
منبع: کتاب مجموعه مباحث تخصصی طراحی شهری
انتشار مقاله مفهوم زیبایی شناختی در معماری با ذکر منبع بلامانع است.
دیدگاهتان را بنویسید