جایگاه محیط زیست در چارچوب برنامه ریزی ملی و آمایش سرزمین
در یک سرزمین، نحوه سازماندهی و سیمای محیطهای طبیعی و انسانساخت، باید آینه تمام نمای چگونگی روند توسعه ملی در آن سرزمین باشد. از این دیدگاه، برای شناخت میزان توسعه یافتگی یک سرزمین، اساساً چندان نیازی نیست که به برنامه ها و اهداف معمولاً بلند پروازانه توسعه ملی مراجعه شود؛ مشاهده و بررسی محیط زیست سرزمین ـ بررسی چند شهر و روستا، چند منطقه کشاورزی و صنعتی به عنوان نمونه ـ خود گویای وضعیت توسعه یافتگی (و یا توسعهنیافتگی) آن سرزمین به شمار می آید. بنابراین، هرگاه هدف نهایی توسعه، فراهم آوردن زمینه و فرصت های مناسب برای افزایش کیفیت زندگی و شکوفایی استعدادهای معنوی و مادی جامعه قلمداد شود، سازماندهی محیط زیست نیز باید در جهت عینیت بخشیدن به این هدف جریان یابد، و هدف نامبرده ـ یا دست کم آثار تلاش در جهت نیل به آن ـ در جای جای زمین خوانا باشد؛ به عبارت دیگر، ساخت فیزیکی محیط باید نشانگر جریان توسعه باشد.
برقرار کردن هماهنگی میان اهداف توسعه و بستر فیزیکی (همچنین بستر اجتماعی ـ فرهنگی) آن ضرورتی غیرقابل اجتناب است. هر چه فاصله میان اهداف توسعه و بستر فیزیکی آن بیشتر باشد، دستیابی به اهداف توسعه نیز دشوارتر می شود. در ایران یکی از علل عدم پیشرفت برنامه های توسعه، وجود همین فاصله و خلأ عظیم میان اهداف توسعه و بستر آن است. از سوی دیگر، پر کردن چنین خلائی که در طول قرن ها به وجود آمده، نه تنها نیازمند بردباری آگاهانه و کار سنگین و پیگیر است، بلکه بیش از هر چیز واقع بینی در امر برنامه ریزی و هدف گذاری را طلب می کند. واقع بینی در برنامه ریزی، یعنی تنظیم اهداف در حد مقدورات، و وجود هماهنگی و تعادل میان اهداف و طول مدت برنامه.
برنامه ریزی سرزمین فرایندی دائمی است، نه حرکتی مقطعی؛ در اینجا نه بستر اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی برنامه می توانند حالتی ایستا داشته باشند، و نه اهداف آن، زیرا، علاوه بر وجود پویایی ذاتی در بستر اجتماعی ـ فرهنگی، پیشرفت یا عدم پیشرفت برنامه نیز به خودی خود علل و عوامل تغییرات اساسی را در این بستر فراهم می آورد. بر همین اساس، برنامه ریزی را باید فرایندی «رفت و برگشتی» دانست؛ در این حالت ورودی آن پیوسته تغییر می کند و به پیروی از آن خروجی آن نیز دست خوش تغییر می شود. بدیهی است که تحت چنین شرایطی، هر نوع تغییر غیر مترقبه ای می تواند نوسان های قابل توجهی را در برنامه و عملکرد آن به وجود آورد. از این رو ثبات و امنیت اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی باید یکی از ارکان اولیه برنامه ریزی ملی ـ به خصوص برنامه ریزی بلندمدت ـ به شمار آید.
بی گمان، برنامه ریزی ملی همواره از بار اقتصادی ـ سیاسی سنگینی برخوردار است. لیکن این همه نباید ـ و در شرایطی فعلی نمی تواند ـ موجب شود که به جنبه های اکولوژیکی ـ زیست محیطی برنامه کم بها داده شود. توسعه در مفهوم اصول ۴۳ و ۵۰ قانون اساسی نمی تواند بدون توجه به مقدورات زیست محیطی سرزمین جامه عمل بپوشد. در برنامه ریزی و سازمان دهی فضای ملی، جنبه های اقتصادی و صنعتی همواره نقش غالب را بر عهده داشته اند. بخشی از مسائل زیست محیطی امروز نیز محصول همین طرز برخورد با مقوله محیط زیست در برنامه ریزی است. در برنامه ریزی درونزا، این طرز برخورد نمی تواند تداوم یابد و باید از ریشه دگرگون شود. زیرا این نوع برنامه ریزی بر منابع محیط زیست متکی است و بدون برخورداری از شناختی دقیق و مبتنی بر داده های علمی در زمینه محیط زیست، نمی تواند مفهوم واقعی خود را بیابد، بنابراین، پذیرش حفاظت محیط زیست به عنوان یکی از مهم ترین ارکان و اجزاء برنامه ریزی ملی به شیوه درونزا، نیازمند تجدید نظری بنیادی در شیوه برنامه ریزذ و نیز نحوه نگرش به حفاظت محیط زیست است.
در برنامه ریزی تجربی ـ و نه در قلمرو نظری برنامه ریزی ـ معمولاً دو شیوه کار کاملاً متفاوت قابل تشخیص است:
- برنامه ریزی انفعالی
- برنامه ریزی فعال
برنامه ریزی انفعالی را می توان به نوعی واکنش نسبت به مسائل و مشکلات موجود تعبیر کرد که به همین دلیل همواره با فاصله ای نسبتاً طولانی در پس واقعیات روز در حرکت است. مشخصه بارز این نوع برنامه ریزی عبارت است از پذیرش ناگزیر واقعیات روز، و در صورت امکان، تلاش در جهت سامان دادن به وضعیت موجود. یعنی، بعد از آنکه در مقابل عمل انجام شده قرار گرفت می کوشد به نحوی موضوع مورد نظر (رشد بی رویه شهری، رشد موضعی صنایع، تمرکز جمعیت، آلودگی محیط) را تحت کنترل درآورد. در برنامه ریزی انفعالی، این تصور و یا «امید» ضمنی وجود دارد که با توسل به این شیوه شاید بتوان تفاوت های موجود در سطوح توسعه (در مقیاس ملی، شهری و غیره) را برطرف کرد و از این طریق به سطحی از توسعه رسید که، از آن سطح به بعد بتوان فرایند توسعه را به صورت یکپارچه به جریان درآورد. متأسفانه، در ایران هرگز چنین مبنایی از توسعه پدید نیامده و برنامه ریزی انفعالی نتوانسته است به اهداف خود ـ اگر چنین اهدافی هم زمانی وجود داشته اندـ نائل آید، به این جهت، حرکت های جاری در فضا، همواره وجود خود را بر محیط تحمیل کرده اند.
البته، توجه به این نکته ضروری است که هرگاه حرکت های نامبرده در جهت بهبود و بهسازی سرزمین در جریان می بودند، مسلماً مشکلی هم به وجود نمی آمد؛ مثلاً، هرگاه رشد و جا به جایی جمعیت به صورت مطلوب به وقوع می پیوست و توسعه شهری، صنعتی، کشاورزی، خدماتی و مانند آنها جملگی در مسیری منطقی جریان می یافت، مسلماً دل مشغولی نیز در زمینه چگونگی سازماندهی فضای ملی به وجود نمی آمد. لیکن اوضاع و احوال چنین نیست، و شیوه برنامه ریزی انفعالی به خصوص در مورد حفاظت محیط زیست ـ نمی تواند از عهده کنترل جریانات روز، و در نتیجه تضمین شرایط توسعه یافتگی در آینده، برآید.
در مقابل شیوه برنامه ریزی انفعالی، برنامه ریزی فعال وجود دارد که مهم ترین ویژگی آن آینده نگری است. ولی آینده نگری به معنای نادیده گرفتن وضعیت موجود نیست؛ در این قلمرو معتقدند که سیمای آینده را فقط می توان از طریق کنترل رویدادهای روز در وضعیت موجود و هدایت آن به سمت و سویی سازنده و مفید و نیز بهسازی وضعیت موجود، سازمان داد.
اهمیت ثبات اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی نیز ـ به عنوان یک پیش فرض اساسی برنامه ریزی ـ از جمله در ارتباط با مقوله آینده نگری آشکار می شود؛ هر چه این وضعیت پایدارتر باشد، به همان نسبت آینده نگری نیز دقیق تر می شود. در این حالت، دستگاه برنامه ریزی با تسلط کامل بر جریان ها و رویدادهای روز، به حرکت ها و گرایش های آینده به دقت توجه نشان می دهد و آن را در جهت اهداف توسعه ملی کنترل و هدایت می کند.
در ایران نه تنها همواره با مقوله محیط زیست به نحوی شدیداً انفعالی برخورد شده، بلکه خصلت «بین بخشی» و «همه سو نگری» آن نیز، در نتیجه بی توجهی مستمر، تقریباً از میان رفته است. قبلاً به این نکته اشاره کردیم که اساساً یکی از علل پیدایش علمی تحت عنوان «حفاظت محیط زیست»، ضرورتی بود که در جهت «بین بخشی عمل کردن» و «همه سو نگری» احساس می شد، ضرورتی که خود به عنوان واکنشی منطقی نسبت به دوره ای با مشخصه «تفکر و عمل یک بعدی» قابل ادراک است. حال با چنین پیشینه ای باید وضعیت «حفاظت محیط زیستی» را مجسم کرد که به طور کامل در وضعیت انفعالی قرارگرفته و از مهم ترین خصلت خود، یعنی همان بین بخشی عمل کردن، ساقط شده است.
جالب توجه است که در «نمودار سازمانی نظام برنامه ریزی برنامه پنج ساله کشور» اساساً عنوان « محیط زیست» وجود ندارد؛ هر چند که به نظر می رسد در طول فرایند برنامه ریزی این نقیصه برطرف شده باشد. این در حالی است که هماهنگی درونی بین اجزاء سیستم برنامه، یکی از اصول اولیه برنامه ریزی به شمار می آید. هرگاه این اصل رعایت نشود، هر یک از بخش های برنامه ریزی می تواند اهداف خود را دنبال کند و بدون آنکه عملاً با سایر بخش ها ارتباطی ارگانیک برقرار کند، به راه خود برود، تحت چنین شرایطی، هر یک از بخش های برنامه ریزی نسبت به یکدیگر حرکت و مسیری موازی را طی می کنند و هرگز به صورت سیستمی که در راه رسیدن به یک هدف مشخص سازمان یافته است، عمل نمی کنند. حال آنکه در برنامه ریزی ملی (و در مقیاسهای بزرگتر نیز) نه اهداف به صورت منفرد و جدا از هم، بلکه سیستم متشکل از اهدافی است که باید سرزمین مورد نظر را به سمت توسعه هدایت کند.
در برنامه پنجساله ۱۳۷۲-۱۳۶۸:
هدف کلی از حفاظت محیط زیست فراهم ساختن موجبات بهبود و اعتلای کیفیت زندگی انسان و جلوگیری از وارد آمدن آسیب های جبران ناپذیر بر محیط زیست و ترمیم اثرات منفی گذشته در محیط … به طوری که متناسب با اصل پنجاهم قانون اساسی، برنامه ها و طرحها اقتصادی و فرهنگی با هدفها و استراتژی و سیاستهای حفاظت محیطزیست همسو و هماهنگ گردد.
عنوان شده است.
بدیهی است، در این هدف بیشتر روی جنبه های بین بخشی حفاظت محیط زیست تأکید شده و علیالاصول باید متوقع بود که این هدف به نحوی در سایر بخش های برنامه ریزی نیز منعکس شود؛ حال آنکه عملاً چنین نیست. در این صورت واژه «هدف» که یک مفهوم فنی برنامه ریزی است، به «آرزو» که جای آن اصولاً در برنامه ریزی نیست، مبدل می شود. در مورد زیر هدف های حفاظت محیط زیست نیز وضع به همین منوال است؛ مثلاً، می توان به زیر هدف «تضمین بهره مندی صحیح و مستمر از محیط زیست، به نحوی که ضمن حفظ مناسبات متعادل زیستی رشد و اعتلای انسان را نیز فراهم آورد.» توجه کرد، این هدف وقتی می تواند ماهیتی قابل اجرا و واقعی بیابد که دست کم بر سر مفاهیم «بهره مندی صحیح» و «حفاظت مناسبات متعادل زیستی» تفاهم و رأی مشترکی میان کلیه بخش های برنامه ریزی به وجود آمده باشد.
بنابراین، اگر قرار باشد حفاظت محیطزیست (به عنوان ابزاری علمی ، و نه صرفاً تحت عنوان سازمان حفاظت محیط زیست) در فرایند برنامه ریزی ملی نقشی مهم و در خور برنامه «توسعه درونزا» بر عهده گیرد، نخست باید پیش شرط های زیر آورده شوند:
- باید برنامه ریزی فیزیکی از وضعیت انفعالی، که ناگزیر به اهداف کوتاه مدت و با بازدهی سریع نظر دارد، خارج شود و به موضعی فعال و آینده نگری روی کند؛
- حفاظت محیط زیست نیز، باید از حالت انفعالی خارج و به جریانی فعال تبدیل شود؛
- خصلت هم سو نگری و بین بخشی عمل کردن حفاظت محیط زیست باید به شدت تقویت شود و از آن حداکثر استفاده به عمل آید، تا از این طریق عنوان «حفاظت محیط زیست» از محتوای واقعی و اصیل خود سرشار شود و از عهده نیازها و توقعات برنا هریزی برآید.
در صورت برآورده شدن پیش شرط های بالا، می توان از حفاظت محیط زیست به عنوان مهم ترین ابزار علمی ـ عملی در برنامه ریزی درونزا استفاده به عمل آورد. زیرا در میان نگرش ها و انضباط های علمی ـ عملی موجود، تنها حفاظت محیط زیست است که (البته فقط در شرایط مطلوب) می تواند بر کل فرایندهای جاری در محیط مسلط شود و در خصوص پیوندها و روابط علت و معلولی شان قضاوت کند. مهمتر از همه اینکه، در برنامه ریزی ملی و به خصوص برنامه ریزی و سازماندهی فیزیکی سرزمین، استفاده عقلایی و مستمر از محیط از جمله اهداف اصلی به شمار میآید. از این دیدگاه میتوان برنامهریزی سرزمین را برنامهریزی در مقیاس ملی، آیندهنگر، و مشرف بر سایر برنامهها دانست، که به منظور تعیین اهداف و مسیر اصلی حرکت به سمت توسعه یافتگی، با توجه به امکانات طبیعی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی و از طریق استفاده مطلوب از فضای ملی طراحی می شود.
مهمترین وظایف این نوع برنامه ریزی را می توان در سرفصل های زیر جمع بندی کرد:
- شناخت اکولوژی محیط طبیعی سرزمین؛
- منطقه بندی محیط طبیعی بر اساس استعدادها و قابلیت های اکولوژیکی و اقتصادی؛
- تعیین وظیفه فضایی و چگونگی عملکرد (فونکسیون) مناطق، در چارچوب اهداف توسعه ملی؛
- توزیع عوامل فیزیکی توسعه در سطح مناطق، با توجه به ظرفیت قابل تحمل هر منطقه
در قالب چنین برداشتی از برنامه ریزی ملی، حفاظت محیط زیست باید در دو محور فعال شود
- حفاظت محیط زیست به عنوان فعالیتی بین بخشی؛ در این موضع، حفاظت محیط زیست باید در جریان کلیه بخش های برنامه ریزی، که به نحوی محیط زیست را تحت تأثیر قرار می دهند، وارد شود و با استفاده از معیارهای خود، برنامه ریزی را «زیست محیطی» کند، یعنی برنامه را با مقدورات محیط زیست سازگار کند.
- حفاظت از محیط زیست به عنوان فعالیت بخشی، که دارای اهداف و وظایف خاص خود است، مانند حفاظت از طبیعت و حیات وحش، تحقیق در زمینه آلودگی های محیط، و نحوه کنترل آنها و مانند آنها.
مباحث آموزشی شهرسازی | کارشناسی ارشد شهرسازی | برنامه ریزی منطقه ای
منبع: جزوه سیر اندیشه ها در شهرسازی و مبانی برنامه ریزی شهری ، منطقه ای و مدیریت شهری کیمیا فکر بزرگ
انتشار مقاله سیستم و اکوسیستم با ذکر منبع بلامانع است.
دیدگاهتان را بنویسید