جایگاه محیط زیست در برنامه ریزی منطقه ای
در ایران مفهوم «منطقه» را به اشکال گوناگونی به کار می برند: منطقه جمعیتی، منطقه اقتصادی، منطقه اداری و … هر تعریفی هم که برای مفهوم منطقه در جهت استفاده در فرآیند برنامه ریزی به کار گرفته شود، از دیدگاه محیط زیست باید در بستر طبیعی و قالب اکولوژیکی خود مورد بحث قرار گیرد. این امکان وجود دارد که مفهوم برگزیده شده برای منطقه، از لحاظ وسعت کوچکتر و یا بزرگتر از بستر طبیعی خود باشد. لیکن، وقوع این وضعیت عادی است و نمی تواند هیچ نوع خللی در انجام مطالعات پدید آورد. در این حالت باید از اکوسیستمی بهره برد که از نظر سلسله مراتب بزرگتر از بستر بلافصل محدوده برنامه ریزی است. در هر صورت پاسخ به این پرسش که: منطقه چیست، و چگونه باید تعریف شود، باید در خلال برنامه ریزی ملی روشن شود، زیرا علی الاصول تقسیمات منطقه ای در این سطح صورت می گیرند.
در مقیاس ملی:
- برنامه ریزی کلان صورت گرفته است؛
- فضای ملی منطقه بندی شده است؛
- به هر منطقه بر مبنای توان اکولوژیکی زیست محیطی آن، در چارچوب برنامه توسعه ملی وظایفی تخصیص یافته و بر مبنای همین وظایف به هر منطقه تعدادی از عوامل فیزیکی توسعه اختصاص داده می شود.
یکی از مهم ترین وظایف برنامه ریزی منطقه ای، چگونگی توزیع این عوامل در سطح منطقه است، به نحوی که:
الف ـ یا به محیط خسارتی وارد نیاورد، و یا خسارات وارده قابل کنترل و جبران باشند.
ب ـ در کنار سایر عوامل، عوامل توسعه یکپارچه منطقه فراهم آید.
لذا در این مرحله، یعنی در مرحله برنامه ریزی منطقه ای، منطقه واحد برنامه ریزی تلقی می شود و تعدادی «وظیفه» برای منطقه پیش روی برنامه ریزی قرار می گیرد. در عینحال، «منطقه» فضایی معلق در خلأ، متنوع و مستقل از کل فضای ملی نیست؛ منطقه باید با سایر مناطق نیز ارتباط ارگانیک و سیستمی برقرار کند. به دیگر سخن، هر منطقه در عین اینکه به صورت واحدی درونزا عمل می کند و باید هم عمل کند ـ با سایر مناطق نیز به صورت های مختلف برهم کنش دارد و این برهم کنش باید در جهت تقویت فرایند توسعه منطقه ای، و در نهایت توسعه ملی عمل کند.
برای تجسم ساده این وضعیت، می توان نحوه ارتباط یک منطقه با سایر مناطق در سطح ملی را با شرایط حاکم بر ظروف مرتبط در فیزیک مقایسه کرد. لیکن مدل کاملتر عبارت است از همان مدل اکوسیستم های طبیعی و سالم.
برای رسیدن به چنین وضعیتی، برنامه ریزی منطقه ای را می توان به دو مرحله اساسی تقسیم کرد:
- مطالعات و تحقیقات منطقه ای: به تحقیقات بین بخشی که به منظور تشریح و تحلیل چگونگی ساخت توسعه طبیعی، جمعیتی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی یک منطقه انجام می گیرد. اطلاق می شود. مطالعات مربوط به شناخت و ارزیابی زیست محیطی را نیز باید بخشی اساسی از مطالعات منطقه ای دانست.
- برنامه ریزی منطقه ای: عبارت است از تعیین و تدوین نظم فضایی و چگونگی توسعه مطلوب یک منطقه در چارچوب اهداف سازماندهی فضایی و برنامه ریزی سرزمین.
بدیهی است که دو مرحله یادشده همواره با یکدیگر در ارتباط اند؛ بخش مطالعات منطقه ای زیربنای برنامه ریزی منطقه ای را تشکیل می دهد، ولی به خودی خود هرگز برنامه ریزی منطقه ای محسوب نمی شود.
در وهله اول، هدف از برنامه ریزی منطقه ای هدایت منطقه به سوی وضعیت توسعه یافتگی است. لذا در اینجا هدف از توسعه ـ به پیروی از اصل ۴۳ قانون اساسی ـ باید رفع نیازهای اولیه جامعه و نیز فراهم آوردن امکانات شکوفایی استعدادها و تواناییی های جامعه باشد، تذکر نکته اخیر، به این دلیل ضروری به نظر می رسد که گرایش غالب در برنامه ریزی منطقه ای ـ بدون توجه به تجربیات سی ساله اخیرـ همچنان به سمت اقتصادی دیدن مناطق است و در نهایت نیز مهم ترین عوامل اقتصادی ـ مثلاً واحدهای صنعتی وسیع ـ هستند که نقش تعیین کننده را در شکل دادن به ساخت، بافت، و سیمای محیط ایفا می کند. در این حالت، کلیه زیرساخت ها در جهت ایجاد تسهیلات به منظور عملکرد هر چه سیال تر تأسیسات صنعتی ـ تجاری سازماندهی می شوند.
در برنامه ریزی منطقه ای به روش زیست محیطی، همواره انسان است که محور برنامه محسوب می شود و کل برنامه ریزی در جهت رفع نیازهای او صورت می گیرد.
اصولاً هدف از برنامه ریزی توسعه باید هدایت فعالیت های جامعه به مسیری توسعه زا و توسعه برانگیز باشد، به نظر میسرا، فضا و نیروهای مؤثر در تغییرات فضایی موضوع برنامه ریزی منطقه ای است … این فضا خنثی و ساکن نیست، بلکه فضایی است که به سبب دخالت انسان پیوسته در حال تحول و تغییر است. فضای برنامه ریزی منطقه ای بدون انسان معنی ندارد.
فضا تنها با انسان و جامعه معنی پیدا می کند و این ادراک انسان است که معنی و ارزش ویژه ای به فضا می بخشد. البته تردیدی نیست که پاره ای از عوامل توسعه، مانند واحدهای ذوب فلزات، صنایع نفت و پتروشیمی، و بسیاری دیگر از این قبیل در مقیاس ملی عمل می کنند و به همین دلیل واجد اهمیت بسیارند. لیکن این امر به آن معنا نیست که زندگی جامعه مستقر در یک منطقه نادیده گرفته شود، ولی در مقابل به نیازها و توقعات یک مجتمع صنعتی توجه کامل شود.
در این حالت سازماندهی فضای فیزیکی محیط نه در جهت رفع نیازهای انسانی، بلکه به طور کامل در راستای انتظارات فضایی مجتمع های صنعتی عینیت پیدا می کند. شاید یادآوری مجدد این نکته چندان بی فایده نباشد که انتظار «ضربه های توسعه زا و آمایشی» که طی دهه های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ از این استقرارها می رفت، به هیچ وجه برآورده نشد؛ این قبیل واحدها می توانند در مراحل ساختمانی تعدادی از افراد بومی را عمدتاً از بخش کشاورزی و به عنوان کارگر ساده جذب کنند. ولی در مراحل بعد از ساختمان، واحدهای مذکور به کارگر ساده نیاز چندانی ندارد، در نتیجه این قبیل واحدهای صنعتی و تولیدی از نظر نیروی انسانی، شیوه کار و حتی چرخه سرمایه بدون ارتباط ارگانیک با محیط اجتماعی بومی به فعالیت می پردازند.
در مرحله راه اندازی با ورود نیروی متخصص شهری به منطقه، و دیدن تسهیلاتی که معمولاً از سوی واحدهای صنعتی بزرگ در اختیار این قبیل افراد قرار می گیرد. به تدریج در انتظارات و توقعات جامعه بومی تغییراتی حاصل می شود. این جامعه با نوعی دیگر از زندگی که آن را بهتر از سبک و شیوه زندگی خود می بیند، از نزدیک (بجز آرزوهایی که از طریق پخش برنامه های تلویزیونی ایجاد می شوند) آشنایی پیدا می کند. این آشنایی بر طرز تفکر و الگوی زندگی جامعه بومی تأثیر می گذارد و سرانجام جامعه را به الگوبرداری از این شیوه زندگی متمایل می کند. از این مرحله به بعد کافی است جامعه بومی چنین تحلیل کند: «این انسان های خوش اقبال و مدرن، جملگی از شهر آمده اند و بنابراین اقبال خوب و نوگرایی را می توان تنها در شهرها جستجو کرد.» بدون شک نتیجه منطقی از چنین تحلیلی، به صورت یکی از انگیزه های مهم مهاجرت به شهر عمل می کند.
مباحث آموزشی شهرسازی | کارشناسی ارشد شهرسازی | برنامه ریزی منطقه ای
منبع: جزوه سیر اندیشه ها در شهرسازی و مبانی برنامه ریزی شهری ، منطقه ای و مدیریت شهری کیمیا فکر بزرگ
انتشار مقاله جایگاه محیط زیست در برنامه ریزی منطقه ای با ذکر منبع بلامانع است.
دیدگاهتان را بنویسید