روند تحولات در مفهوم و نظریه های برنامه ریزی شهری
برنامه ریزی در مفهوم امروزی در اواخر قرن نوزدهم در غرب پدید آمد و در طول قرن بیستم توسعه و تکامل پیدا کرد. در واقع برنامه ریزی ابتدا به صورت برنامه ریزی دولتی شکل گرفت که ضرورتاً خصلتی آمرانه، بوروکراتیک، کلان و اقتصادی داشت.
اینگونه برنامه ریزی به طور کلی بر مبنای حق حاکمیت انحصاری دولت، خردگرایی و اثباتگرایی استوار بود. و به برنامه ریزی جامع- عقلانی معروف گشت و در عمل به صورت الگوی طرح های جامع کاربرد جهانی پیدا نمود. پس از دهه ۱۹۶۰ میلادی و مشخص شدن ماهیت پیچیده شهرها، محدودیت امکانات شناختی و مداخلات انسانی در روند توسعه شهرها و نیز حساس بودن میزان و نوع مداخله در ساختار و عملکرد شهرها، الگوی جدیدی از برنامه ریزی با عنوان برنامه ریزی سیستمی یا برنامه ریزی راهبردی در انگلستان و آمریکا روی کار آمد. اما از دههی ۱۹۸۰ به بعد الگوی برنامه ریزی راهبردی نیز در معرض انتقاد قرار گرفته و نظریه های نوینی از جمله: برنامه ریزی دموکراتیک، برنامه ریزی فرآیندی، برنامه ریزی مشارکتی، برنامه ریزی حمایتی و برنامه ریزی خرد خرد مطرح می شوند.
ویژگی های برنامه ریزی شهری
- با موضوعات عمومی سروکار دارد که به منافع گروه های مختلف اجتماعی مربوط می شود
- فعالیتی سنجیده و آگاهانه است
- اهداف کلان و خرد و نیز وسایل دستیابی به آن ها در برنامه ریزی شهری بسیار نامعین و غیرقطعی است
- حیطه عمل برنامه ریزان بیشتر مربوط به تصمیم سازی است و نه تصمیم گیری
- استفاده از روش ها و ابزارهای تخصصی گوناگون در تحلیل و استنتاج و توسط برنامه ریزان
- مشخص شدن نتایج فعالیت برنامه ریزی پس از ۵ تا ۲۰ سال و در نتیجه دشوار بودن بازنگری و اصلاح در فعالیت ها
متغیرهای اجتماعی در برنامه ریزی شهری
از نظر اهداف برنامه ریزی و نوع دخالت در موضوع آن بهتر است که متغیرهای برنامه ریزی را به دو نوع تقسیم نمود
- متغیرهای قابل دخالت که از طریق بخش عمومی یا خصوصی می توان در آن ها دخالت کرد. مانند مالیات ها و عوارض، مقررات کاربری زمین، ضوابط ساختمانی و…
- متغیرهای غیر قابل دخالت که به آسانی قابل کنترل و تغییر نیستند. مانند نیروهای طبیعی، ارزش ها و اعتقادات اجتماعی، شرایط بازار، حوادث ملی و بین المللی
انواع نظریه های برنامه ریزی شهری
به طور کلی نظریه های برنامه ریزی به دو نوع اصلی تقسیم می شوند:
- نظریه های تبیینی (توصیفی): به توضیح و تبیین نظام های اجتماعی می پردازند. به عبارت دیگر به شناخت واقعیت موجود و بودها می پردازند.
- نظریه های تغییر (هنجاری یا تجویزی): در جست و جوی راه ها و وسایلی هستند که به نظارت و ایجاد و اصلاح و تغییر در سیستم های اجتماعی مربوط می شوند. و به عبارت دیگر درباره آینده تصمیم می گیرند و به بایدها می ردازند.
در نتیجه برنامه ریزی شهری هم توصیفی و هم تجویزی است.
طبقه بندی نظریه های برنامه ریزی شهری
- شین مک کونل نظریه های رایج در عرصه های مختلف برنامه ریزی شهری را با توجه به ماهیت و حوزه کارکرد آن ها به ۳ دسته تقسیم می نماید:
نظریه های محتوایی: معمولاً از رشته های دیگر اخذ شده و در برنامه ریزی شهری به عنوان اساس شناخت و آینده نگری به کار می رود. مانند: نظریه های مکان یابی در جغرافیای شهری، نظریه های ساختار اقتصادی شهر، مدل سازی سیستم های شهری و…
نظریه های رویه ای: برای تحلیل و تشریح اقدامات و نیز اصلاح آن ها به کار می رود. مانند نظریه های مربوط به کاربری زمین، تقسیمات کالبدی شهر، منطقه بندی و…
نظریه های اجتماعی: نظریه ای مربوط به عدالت اجتماعی، مشارکت مردم، برنامه ریزی محلی، برنامه ریزی دموکراتیک، کیفیت محیط و…
- سوزان و نورمن فین اشتاین با توجه به تجارب علمی برنامه ریزی شهری، ۴ گونه برنامه ریزی را تشخیص می دهند:
برنامه ریزی سنتی : برنامه ریزی کالبدی بر اساس توزیع زمین بر پایه استانداردها و اهداف عملیاتی مورد نظر
برنامه ریزی دموکراتیک : تاکید بر نقش اجتماعات محلی و مشارکت مردم در تصمیم گیری و مدیریت در زمینه توسعه و عمران شهری
برنامه ریزی عدالت خواه : تاکید بر تأمین حقوق و منافع همگان در توسعه شهری و حمایت از گروههای محروم و ضعیف اجتماعی
برنامه ریزی خرد خرد : برنامه ریزی گام به گام محدود به منظور عدم دخالت در بازار آزاد و حق انتخاب افراد.
ردیف | نظریه سیاسی | نوع برنامهریزی | توضیحات |
۱ | نظریه فن مداری | برنامه ریزی سنتی | حل مشکلات شهری به کمک علم و فن |
۲ | نظریه دموکراسی | برنامه ریزی دموکراتیک | حل مشکلات شهری به کمک عموم مردم |
۳ | نظریه سوسیالیستی | برنامه ریزی عدالت خواه | حل مشکلات شهری از طریق تأمین عدالت |
۴ | نظریه لیبرالیسم | برنامه ریزی خرد خرد | حل مشکلات شهری از طریق اقتصاد آزاد |
نقش مدیریت در برنامه ریزی
- مدیریت استراتژیک (راهبردی): مدیریت راهبردی در اواسط دهه ۱۹۶۰ در کشور ایالات متحده آمریکا، ابتدا در قلمرو بخش خصوصی به کار گرفته شد. این رویکرد جدید ابتدا به عنوان مدیریت راهبردی شرکتی مطرح شد و سپس به عنوان برنامه ریزی راهبردی تعمیم پیدا کرد. از نظر مبانی مدیریت استراتژیک فرآیند مدیریت شامل ۴ عنصر کلیدی است:
- محیط اجرای برنامه
- استراتژی برنامه
- ساختار سازمانی
- ارتباطات سازمانی
لذا وظایف مدیریت به دو بخش اصلی تقسیم می شوند: بخش اول شامل فرآیند تصمیم گیری است که به برنامه ریزی معطوف می شود و بخش دوم شامل مرحله اجرای تصمیم است که فعالیت مربوط به سازمان دهی، رهبری و کنترل را در بر می گیرد.
- برنامه ریزی به عنوان تصمیم سازی: آندریاس فالودی می نویسد که برنامه ریزی در واقع نوعی تصمیم گرفتن است ولی در وضع موجود معمولاً نقش مقامات اداری و برنامه ریزان به صورت ارباب- خدمتکار درآمده است. در این رویکرد، برنامه ریزی به صورت برنامه ریزی ابزاری در می آید و واجد ویژگی های زیر است:
- مبتنی بر یک تصور آرمانی و غیر واقعی ناشی از قدرت مدیران.
- قبولی وضعیتی که در آن مدیران حق دارند اهدافی را تعیین کنند که از پایه نادرست است.
- وجود ناتوانی در مدیریت از بالا به پایین.
در واقع برنامه ریزان به عنوان تحلیل گر و آیندهنگر اهداف و راههای وصول به آن را تعیین میکنند و مدیان مسئولیت اجرای آن را به عهده می گیرند.
مباحث آموزشی شهرسازی | کارشناسی ارشد شهرسازی | برنامه ریزی شهری
منبع: جزوه مباحث تخصصی برنامه ریزی شهری برنامه ریزی منطقه ای و مدیریت شهری کیمیا فکر بزرگ
انتشار مطلب ” روند تحولات در مفهوم و نظریه های برنامه ریزی شهری ” ذکر منبع و دادن لینک بلامانع است.
دیدگاهتان را بنویسید