گوردون کالن Gordon Cullen
هنر مناسبات و تاثیر آن بر تجربه فضایی شهروندان
به باور گوردون کالن Gordon Cullen ، یک شهر به مفهوم کامل؛ چیزی بیش از جمع کسانی است که در آن زندگی می کنند و به همین دلیل مردم بیشتر مایلند به جای تنها زندگی کردن، به طور جمعی زندگی نمایند. او در واکنش به تحولات ایجاد شده در شهرها (افزایش جمعیت، ارتباط سریعتر و …) معتقد بود سرعت دگرگونی ها پیوند میان طراح و چیزی که باید طرح شود را از میان برده است و برای حل مسئله یاد شده به ایجاد رابطه موثر بین مقیاس انسانی و نیروهای توسعه معتقد بود و نخستین گام برای این امر را عمومیت دادن “هنر محیطی” می دانست.
در زمان گوردون کالن تخصص های مختلف برای مسایل گوناگون شهری صرفا جنبه های فنی و کمی را پوشش می داد و به جنبه های کیفی و اجتماعی توجهی نمی شد. کالن تاکید داشت هدف طراحی شهری، دیکته کردن شکل شهر یا محیط نیست. بلکه هدف، دسترسی به فرمی معقول و ساده است. به نظر می رسد گوردون کالن از شهرهای سده های میانه الهام گرفته باشد. او می کوشید به گونه ای ارزش های سنتی را به آن ها باز گرداند و تداوم سنت شهرسازی گذشته را “ابزار طراحی” برای نیازهای زمان حال می دانست.
گوردون کالن در مورد تعریف منظر شهری ابراز می دارد که یک ساختمان معماری است. اما دو ساختمان منظر شهری است. زیرا در این صورت پیوند میان ساختمان ها و فضای میان آنها نیز اهمیت پیدا می کند او از این مسئله به عنوان “هنر مناسبات” یاد میکند و معتقد است چنانچه این پیوندها در اندازه یک شهر ضرب شود با “هنر محیط” سروکار خواهیم داشت.
کالن طرح های آرمانشهری افرادی مانند: فوریه، هاوارد، فرانک لوید رایت، لوکوربوزیه و … را موفق نمی دانست زیرا به اهمیت “زمینه” تاکید داشت در حالی که در این طرح ها اینگونه نبود. او همچنین معتقد بود نمی توان تنها بر نگرش علمی تکیه کرد و در این ارتباط مفهوم “دستکاری ماهرانه” را مطرح کرد به معنای دستکاری در عناصر شهری به منظور تامین تاثیر آنها بر حواس انسان.
گوردون کالن واکنش های حسی را در سه حالت بررسی کرد:
- دیدشناسی
- توجه به مکان
- توجه به محتوا
او در بحث دیدشناسی، مفهوم دیدهای متوالی را مطرح کرد (از همه مهمتر) به این معنی که مناظر شهری در دسته ای از آشکارسازی ها ظاهر می شوند. و شهر را در جایگاه بصری شامل دو گروه عناصر می داند: “منظره های موجود” و “منظره های در حال نمایان شدن”
کالن عامل “مکان” را عامل مهمی در طراحی محیط می دانست. عاملی که با مفهوم “حس موقعیت” و تجربیات حاصل از تجربه قرارگیری در درون و بیرون محیط مطرح می شود.
او در مقوله تجربه فضایی، رابطه بین “این جا” و “آن جا” را مطرح می کند و معتقد است بهترین تاثیرات طراحی محیط از ایجاد پیوند ماهرانه بین این دو ناشی می شود. او برای این موضوع دو سطح قائل است در سطح اول، میان “اینجای شناخته شده” و “آنجای شناخته شده” مباحثی چون نشانه گذاری ها، تغییر سطح دیدها، محصوریت ها و … را عنوان می کند. و در سطح دوم میان “اینجای شناخته شده” و “آنجای ناشناخته” مفهوم “رازآمیزی” را مطرح می کند.
گوردون کالن شهرسازی خلاقانه را فرایند جداسازی پپوند دیدها می داند و معتقد است “دیدهای متوالی” تداوم یک موضوع نیست بلکه هدایت مردم از تجربه ای به تجربه دیگر است.
کالن دقت بیشتر از فضا را مترادف با بیشتر آشکار شدن مفاهیم آن می دانست و این ویژگی فضا را “پاداش ” هایی می دانست برای ناظری که با چشم و گوش باز و آگاهانه در آن حرکت می کند. کالن وجود شبکه ای اندیشیده از راه های پیاده را، موجد الگویی انسانی می دانست. و همیشه در طرح هایش بر اهمیت حضور انسان در فضا تاکید بود. در واقع آدمک های موجود در کروکی هایش تنها برای نشان دادن مقیاس محیط پیرامون نبودند.
یکی از موضوعاتی که گوردون کالن آن را مطرح کرد بحث “فعالیت های شبانه شهر” بود. او همچنین در مورد شیوه مداخله در بافت های شهری رویکردی محتاطانه داشت و به ضرورت تدریجی بودن این دگرگونی ها باور داشت. او کارکرد اصلی شهر را، همبستگی اجتماعی می دانست و باور داشت زیبایی شهر تنها به خاطر ساختمان هایش نیست بلکه فرم شهر و عوامل انسانی باید با هم دیده شوند. او هدف را، پیشنهاد درجه مطلوبی از پیچیدگی و امکان انتخاب می دانست.
کالن علت عدم تشخص شهر را در ناهمخوانی میان فرم و عملکرد می دانست. او سردر گمی “خطوط نیروی” بیانگر ترکیبی از رویدادها را دلیل بی شکلی شهرها می دانست. گوسلینگ معتقد است برخلاف پژوهش های بصری پیشین که رویکردی آنالیزی داشته اند، رویکردی ترکیبی داشته است. کالن معتقد بود: تعامل میان مردم و شهرها، اساسا از تبادل علامت ها تاثیر می پذیرد و این دلبستگی و حسن تفاهم که به وسیله پیام ها و ایم ها و اشاره ها می تواند حاصل شود، اهمیت هویت را به ما می فهماند.
گوردون کالن سواد بصری شهرسازان را شامل ۳ بخش می داند:
- علامت گذاری خاموش
- آفرینش واژگان بصری
- روش یادگیری زبان شهر و چگ. نگی کاربرد آن جهت ایجاد شرایط مختلف
البته کالن باور داشت که سواد بصری، یک زبان است و هدف اصلی بهبود زبان بصری مشترک و ایجاد درک مشترک میان مردم و متخصصان است. گوسلینگ اعتقاد داشت درس های کالن در مورد ایجاد هویت تنها یک نظریه نیست بلکه در عمل نیز می توان آن را پیاده کرد.
کالن برای دستیابی به طرحی هماهنگ با ویژگی های محیط روش ” پویشگر ” (scanner) را مطرح کرد که بر اساس آن ویژگی های محیط را در دو جدول نشان داد یک جدول مربوط به ” عوامل انسانی ” مانند: خانواده، کار، فراغت و جدول دوم مربوط به ” عوامل فیزیکی” شامل منظر طبیعی، منظر شهری و ساختمان. و در مرحله بعد این جداول به صورت چک لیستی درآمد که برای ثبت کیفیت های منظر، در کار طراحی استفاده شد. (از جمله مواردی که به چک لیست اضافه شد: علایق، ساختار بصری، هویت مکانی)
مباحث آموزشی شهرسازی | کارشناسی ارشد شهرسازی | برنامه ریزی شهری | طراحی شهری | سیر اندیشه ها در شهرسازی
منبع: کتاب مجموعه مباحث مشترک برنامه ریزی و طراحی شهری کیمیا فکر بزرگ
انتشار مقاله گوردون کالن Gordon Cullen | هنر مناسبات و تاثیر آن بر تجربه فضایی شهروندان با ذکر منبع بلامانع است.
دیدگاهتان را بنویسید