نقدی بر نظریات مکان یابی و ساختار شهری
نظریه های مکان یابی و ساختار شهری، از ساده ترین و کلاسیک ترین نمونه آن ها تا پیچیدهترین شکلشان، بر اصول کلی نظریه پردازان مکتب شیکاگو مبتنی است. گرچه کلیه نظریه ها، با بکارگیری تکنیک های مختلف سعی می کند که عوامل مؤثر بر استقرار فضایی فعالیت های گوناگون شهری را بشناسد ولی همگی از اصول کلی یکسانی پیروی می کند که در اینجا به طور خلاصه نقد می شود:
اولاً این نظریه ها، با در نظر گرفتن فرض های مختلف سعی می کنند که واقعیت موجود ساخت شهری شهرهای گوناگون را در زمان های مختلف بیان کنند، بدون اینکه به علت های واقعی آن توجهی داشته باشند؛ به عنوان مثال مجزا بودن محل های مسکونی فقرا از ثروتمندان، یکی از واقعیت های موجود بسیاری از شهرهاست که نظریه پردازان مکان یابی و ساخت شهری سعی می کنند با به کار بردن روش ها و فنون مختلف این امر را مسئله ای طبیعی جلوه دهند و فقط آن را به اثبات برسانند، بدون اینکه این سؤال را مطرح کنند که چرا باید چنین جدایی بین محل های مسکونی فقرا و ثروتمندان وجود داشته باشد.
نکته دوم که در تمام نظریهها مشترک است، اصل منافع فردی است. یعنی اینکه هر واحد تولیدی یا خانوار، برای انتخاب بهترین محل اسکان خود، فقط منافع شخصی خود را در نظر می گیرد، به عنوان مثال، واحدهای تولیدی، محلی را انتخاب می کنند که با توجه به امکانات تولیدی و فروش، بیشترین سود را حاصل کند و یا اینکه خانوارها محلی را برای سکونت خود بر می گزینند که با توجه به محدودیت های درآمدی، سطح ارضای آنها را به حداکثر برساند. بنابراین هر بخش موجود در شهر با توجه به منافع شخصی وارد بازار عرضه و تقاضای زمین شهر می شود و مناسب ترین محلی را که لایق آن است تصاحب می کند. به عبارت دیگر، از آن جایی که زیربنای فکری این نظریه ها بر اساس حاکمیت بازار، مبتنی بر تعادل عرضه و تقاضا است، امکان دارد گروهی از خانوارها و واحدهای تولیدی نتوانند قیمت تعادل عرضه و تقاضای مصارف زمین شهری را بپردازند این گروه خانوارها واحدهای تولیدی محکوم به اخراج از شهر و یا استقرار در ارزان ترین وبدترین زمین های شهری هستند. ب
ه طور خلاصه می توان گفت که تمام نظریه پردازان مکان یابی و ساختار شهری، اصل حاکمیت بازار بر سرنوشت انسان ها را قبول کردهاند و فقط با به کارگیری روش های گوناگون سعی می کنند که واقعیت های موجود را، که اصول کلی آن را قبلاً قبول کرده اند، بیان کنند. به عنوان مثال، نظریه های «آلنسو» و «ون تونن»، در مورد مکان یابی واحدهای تولیدی در اصول به حداکثر رساندن سود و تعادل عرضه و تقاضا مشترک است، فقط «ون تونن» به نقش حمل و نقل اهمیت داده و مسئله جانشینی بین عوامل تولید را در نظر نگرفته است؛ ولی «آلنسو» در بررسی خود، به این مسئله توجه کرده است. اختلاف بین نظریههای «موث» و «آلنسو» در مورد مکان یابی خانوارها، فقط در مورد پارامترهای گوناگونی است که آن ها برای توابع مطلوبیت و بودجه در نظر گرفته اند، در حالی که هر دو اصول کلی به حداکثر رساندن سطح ارضای خانوارها و تعادل بین عرضه و تقاضا را قبول کردهاند. حتی اگر نظریه های موجود در مورد مکان یابی خانوارها و واحدهای تولید را با هم مقایسه کنیم، متوجه می شویم که هر دو سعی دارند منافع شخصی خانوار یا واحد تولیدیی را به حداکثر برسانند.
البته مطالب فوق نباید عامل انکار کننده مسئله استقرار فضایی به نحو مطلوب واحدهای تولیدی و خانوارها شود.
مباحث آموزشی شهرسازی | کارشناسی ارشد شهرسازی | برنامه ریزی شهری | طراحی شهری
منبع: جزوه مباحث عمومی شهرسازی ایران کیمیا فکر بزرگ
انتشار مقاله نقدی بر نظریه های مکان یابی و ساختار شهری با ذکر منبع و دادن لینک بلامانع است.
دیدگاهتان را بنویسید