شهرهای جدید؛ ادامه سیاست های تمرکز زدایی از کلانشهرها
سیر اندیشه های شهرسازی
اندیشه شهرهای جدید New towns در دنیا – و پیش از همه در انگلستان برخاسته از فکری ریشه داری است که می توان نقطه اوج آن را با اندیشه برنامه ریزی در شهرسازی نوگرا همراه دانست. جنگ دوم جهانی (۱۹۳۹-۱۹۴۵) نه تنها به ویرانی صدها شهر انجامید. بلکه با جابجایی مرزهای سیاسی – جغرافیایی، رانده شدن و مهاجرت میلیون ها نفر را در پی داشت. این مسئله لزوم تفکر بر پایه برنامه ریزی و اقدامات دراز مدت را ایجاب کرد. طرح مارشال (کمک های مالی امریکا برای بازسازی کشورهای جنگ زده) نیز موجب شتاب گرفتن گرفتن اقدامات شهرسازانه در این کشورها گشت.
اندیشه برنامه ریزی برای شهرهای جدید به عنوان یک راهکار، واکنشی است در برابر مسائلی چون ” افزایش جمعیت شهرنشین، تراکم زیاد و ترافیک، کمبود فرصت های کار، مسایل زیست محیطی، سفرهای روزانه طولانی و … . تجربه های انگلستان و هلند به عنوان پیشگامان برنامه ریزی شهری مدرن، الگو و انگیزه ای برای دیگر کشورها شد. در انگلستان در ۱۹۷۳، کمیسیونی به سرپرستی سر بارلو برای بررسی علل عدم تعادل جغرافیایی جمعیت تشکیل شد. بررسی های این کمیسیون، نسبت به تمرکز جمعیت و تجمع کانون های اقتصادی در پیرامون شهرهای بزرگ هشدار می داد. مهم ترین راهکار فنی این کمیسیون برای اصلاح روند پخشایش جمعیت در سطح منطقه، ساخت شهرهای جدید یا گسترش شهرهای مستعد موجود بود.
در ۱۹۴۴، شورای منطقه ای لندن، نقشه آبرکرامبی و فورشاو را درباره توسعه شهر لندن، تصویب کرد. این نقشه، معکوس کردن روند تمرکز گرایی را پیشنهاد می کرد. این طرح چند منطقه تودرتو را مشخص می نمود:
- حلقه داخلی؛ شامل منطقه شهری لندن است و ویژگی آن تراکم بسیار زیاد بود. این منطقه باید با جابجایی بیش از ۴۰۰ هزار نفر سبک می شد.
- منطقه حومه ها؛ دارای تراکم مناسبی بودند اما به عمران و تجهیزات مناسب نیاز داشت.
- کمربند سبز؛ نوار پهن سبز برای جلوگیری از گسترش ساخت و ساز
- حلقه بیرونی؛ که نه به صورت حومه و خوابگاه، بلکه بصورت شهرهای جدید توسعه می یافتند به گونهای که برای برخورداری از زندگی مستقل، به اندازه کافی بزرگ باشند.
اما در نهایت این شهرها از نظر تامین خدمات تخصصی، همچنان به مادر شهرها وابسته بودند.
طی سالهای ۱۹۶۰ تا ۱۹۷۰ در پی پدیدار شدن مسایل جدیدی مانند برهم خوردن تعادل ناحیه ای و ایجاد شکاف میان نواحی، تحولی در اهداف شهرهای جدید پدید آمد. در این دوره سرریز جمعیت، تنها دلیل ساخت شهرهای این دوره نیست. بلکه تزریق امکانات اقتصادی و توسعه، به محله ها و منطقه های کوچک و بردن مزایای مناطق پر بهره به مناطق محروم نیز مورد نظر بود.
فرانسوی ها در اوایل دهه ۱۹۷۰ تصمیم به ساخت این شهرها گرفتند. در ۱۹۷۰ طی برنامه ای ۲۰ ساله تا ۱۹۹۰ و با تصویب “قانون بوچر” کمک های مالی برای شهرهای جدید، در نظر گرفته و عملیات اجرایی ساخت شهرهای جدید آغاز شد از جمله شهرهایی چون: اوری، مارنه لاواله و …
آلمان که در جنگ های جهانی بیشترین آسیب را دیده بود. به دلیل عدم تمرکز سنتی و تعادل نسبی جمعیت در شهرهایش، نیازی به پرداختن به مسئله ایجاد شهرهای جدید نداشت.
در ایالات متحده، برنامه ریزی ایجاد شهرهای جدید از دهه ۱۹۲۰ همچون روندی ملی در توسعه نواحی شهری و حومه ای بکار رفت. در امریکا نخستین انگیزه اصلی ساخت این شهرها مبتنی بر کسب سود بوده است. اولین تجربه شهر جدید در این کشور ” شهر ردبرن ” در نیوجرسی باز می گردد.
در شوروی، شهرهای جدید قبل از هر چیز بر پایه اقتصاد با نظام برنامهریزی متمرکز بر پا شد و دارای کارکرد های صنعتی و علمی بودند.
به طور کلی اگرچه، اشتغال زایی و خودکفایی، یکی از اهداف مهم ایجاد شهرهای جدید بود اما این شهرها در این موارد عملا موفق نبودند و بیشتر به شهرهای خوابگاهی تبدیل شدند. که این امر، به مسئله مهاجرت های آونگی که جلوگیری از آن یکی از اهداف این شهرها بود، دامن زد.
شهرسازی نوگرایانه، ساده انگارانه گمان می برد که با ساخت چند شهر جدید پیرامون مادر شهر، می تواند رشد کالبدی و جمعیتی آن را متوقف سازد اما در مهار رشد مادر شهرها موفقیت چندانی به دست نیامد.
مباحث آموزشی شهرسازی | کارشناسی ارشد شهرسازی | برنامه ریزی شهری | طراحی شهری | سیر اندیشه ها در شهرسازی
منبع: کتاب مجموعه مباحث مشترک برنامه ریزی و طراحی شهری کیمیا فکر بزرگ
انتشار مقاله با ذکر منبع بلامانع است.
دیدگاهتان را بنویسید